کهکشان راه شیری شاید فقط دو بازو داشته باشد
تاریخ انتشار: ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۸۱۷۲۲
ایتنا - ستارهشناسان دههها کهکشان راه شیری را به شکلی مارپیچی با برآمدگی مرکزی و چهار بازوی مارپیچی اصلی با شاخههای کوچکتر شناخته و پذیرفته بودند.
بر اساس مطالعه جدیدی که تلاش میکند شکل واقعی زیستگاه ما در کیهان را کشف کند، تصور رایج از کهکشان راه شیری با چهار بازو ممکن است نادرست باشد.
به گزارش ایتنا از ایندیپندنت، پژوهشگران به موازات پیشرفت فناوری تلسکوپ، دریافتند که بخش بزرگی از کهکشانها به یکی از سه شکل اصلی - مارپیچی، نامنظم و بیضی- وجود دارند که بیشتر آنها دو بازوی اصلی دارند که در آن، مارپیچها به بازوهای کوچکتری تقسیم میشوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ستارهشناسان دههها کهکشان راه شیری را به شکلی مارپیچی با برآمدگی مرکزی و چهار بازوی مارپیچی اصلی با شاخههای کوچکتر شناخته و پذیرفته بودند - ساختاری که گمان میرود کمیاب باشد.
به هر حال، دانشمندان از جمله دانشمندان آکادمی علوم چین، گفتند که با وجود کار زیاد، مورفولوژی (یا ریختشناسی) ساختار مارپیچی راه شیری نامشخص باقی مانده است.
مقاله جدیدی که در مجله «آستروفیزیکال» منتشر شد، نشان میدهد اینکه شکل کهکشان، تنها دو بازوی اصلی داشته باشد، محتملتر است.
پژوهشگران به منظور اندازهگیری دقیق فاصله تا ستارههایی که ریزموج میفرستند، دادههای نسل جدیدی از ابزارهای فضایی را تجزیهوتحلیل کردند.
آنها از دادههایی که به دست آوردند برای نقشهبرداری از ۲۰۰ ستاره از این دست در کهکشان راه شیری استفاده کردند.
دانشمندان همچنین دادههای رصدخانه فضایی گایا متعلق به سازمان فضایی اروپا را استفاده کردند که برای نقشهبرداری از موقعیت مکانی ستارگان نسبت به زمین و نسبت به هم استفاده میشود.
زمانی که دانشمندان چینش ستارگان را براساس جدیدترین تجزیهوتحلیل خود بر روی یک مارپیچ تطبیق دادند، دریافتند کهکشان راه شیری ممکن است آن شکلی را که پیش از این تصور میشد، نداشته باشد.
این را پژوهشگران بر اساس نقشه دقیقتر خود از کهکشان راه شیری میگویند.
دانشمندان بر اساس نقشه خود از کهکشان راه شیری گفتند که این کهکشان احتمالا یک «مارپیچی میلهای» است و سایر بازوهای دورتر برای تشکیل بازوهای کوچک از یکدیگر جدا شدهاند.
این بازوهای کوتاهتر، دورتر، نامنظمتر و گسسته از ساختار اصلی به نظر میرسند.
سوال: کهکشان راه شیری چه شکلی است؟
جواب: یک ساختار با چند بازو که در آن، دو بازو (بازوهای برساووش و گونیا) در قسمتهای داخلی متقارناند، که تا نواحی بیرونی گسترده میشوند جایی که چند بازوی بلند و نامنظم: قنطورس، کمان، کارینا [شاهتخته]، بازوهای بیرونی و محلی قرار دارند.
یافتههای جدید نشان میدهند که کهکشان دارای شکل کلی چند بازویی و تقارن دو بازویی است که در آن، صورت فلکی برساووش و گونیا در قسمت داخلی، به مناطق بیرونی که در آن چند بازوی بلند و نامنظم، ازجمله صورتهای فلکی قنطورس، قوس (کمان) و کارینا (یا شاهتخته) وجود دارد، گسترده میشوند.
یافتههای کلی نشان میدهند که ساختار کهکشان راه شیری ممکن است آنگونه که پیش از این تصور میشد، منحصربهفرد نباشد.
دانشمندان گفتند کشف اینکه آیا بازوهای صورت فلکی گونیا و برساووش از انتهای میله مرکزی شروع میشوند یا خیر، ممکن است به رمزگشایی بیشتر شکل کمک کند.
آنها در این مقاله نوشتند: «شکل و ریخت کلی کهکشان راه شیری، شبیه به اغلب کهکشانهای چند بازویی در گیتی است.»
منبع: ايتنا
کلیدواژه: کهکشان راه شیری فضا کهکشان راه شیری چند بازوی چند بازو دو بازو بر اساس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.itna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ايتنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۸۱۷۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دانشمندان درباره «جهانهای موازی» چه میگویند؟
نظریه جهانهای فراوان که برخی از آن به جهانهای موازی، بسگیتی یا چندجهانی یاد میکنند، شاید همه ویژگیهای یک نظریه علمی معتبر را نداشته باشد، اما ویژگیها و پیامدهای آن حتی توجه مردم عادی را جلب میکند. فیزیکدانان در تازهترین پژوهشها گفتهاند که ابعاد جهانهای موازی بینهایت نیست، بیاندازه بینهایت است!
به گزارش خبرآنلاین، «آلبرت اینشتین» با تمام نبوغ و دانش خود، تفسیر آماری مکانیک کوانتومی را قبول نداشت و این مفهوم را در جمله معروف «خدا تاس نمیاندازد» عنوان کرد. «نیلز بوهر» هم که از پایهگذاران مکانیک کوانتومی بود، در پاسخ اینشتین گفت: «به خدا نگو چهکار کند!».
تحقیقات فیزیکدانان طی نیمه دوم قرن بیستم نشان داد که نهتنها تعبیر اینشتین در تاسبازی اشتباه بود که کازینوی عظیم فیزیک کوانتومی بهاحتمال زیاد دارای اتاقهایی بسیار بیشتر از هر آن چیزی است که تاکنون تصور میکردیم. حال «ارسلان عادل» و همکارانش در دانشگاه کالیفرنیا در دیویس (UCD)، آزمایشگاه ملی لسآلاموس در ایالات متحده و انستیتو فدرال فناوری سوئیس در لوزان میگویند که به نظر میرسد تعداد این اتاقهای اضافی، نهایتی ندارد!
این پژوهشگران در مقالهای در آرکایو، نقشه واقعیت بنیادین را دوباره ترسیم کردهاند تا نشان دهند که نحوه ارتباط ما با اشیاء در فیزیک، ممکن است مانع از مشاهده چشمانداز عظیم عالم شود.
تفسیر آماری عالمنزدیک به یک قرن است که درک ما از واقعیت، تحت تأثیر نظریهها و مشاهداتی که زیر پرچم مکانیک کوانتومی مطرح شدهاند، پیچیده شده است. روزگاری که میشد اندازهگیریهای دقیقی از اجسام انجام داد و سرنوشت محتوم آنها را با معادلات مکانیک، ترمودینامیک، الکترومغناطیس و نسبیت تعیین کرد، گذشته است.
برای درک تاروپود بنیادینی که عالم را تشکیل داده است، به ریاضیاتی نیاز داریم که بازی احتمالات را به اندازهگیریهای حدودی و غیرقطعی مرتبط کند؛ و این، به دور از دیدگاه شهودی عالم است.
بر اساس تعبیر کپنهاگی مکانیک کوانتومی، به نظر میرسد که امواج هر احتمالی همیشه وجود دارند، تا زمانی که آن اتفاق قطعی میشود و دیگر احتمالات به ناگاه ناپدید میشوند. حتی در حال حاضر هم کاملاً مشخص نیست که درنهایت، چه چیزی سرنوشت گربه شرودینگر را تعیین میکند.
نظریه جهانهای موازیاما اینهمه ابهام، مانع از آن نشده است که دانشمندان از دیدگاهها و ایدههای مختلف دست بکشند. «هیو اِوِرِت» (Hugh Everett)، فیزیکدان آمریکایی در دهه 1950 (۱۳۳۰) نظریه جهانهای موازی را پیشنهاد کرد که بر اساس آن، همه اندازهگیریهای محتمل، واقعیت خود را پایهگذاری میکنند. به بیان سادهتر میتوان این نظریه را چنین توضیح داد که انبوهی از جهانهای موازی داریم که هر اتفاق امکانپذیری در یکی از آنها به شکل تصادفی رخ میدهد. آنچه جهان ما را در مقایسه با دیگر جهانها پراهمیت میکند، صرفاً آن است که ما در حال مشاهده آن پدیده هستیم.
مدل «جهانهای متعدد» اِوِرِت را از نظر علمی نمیتوان «نظریه» دانست (مانند نسبیت یا مکانیک کوانتومی) و نمیتوان آن را با مکانیک کوانتومی مقایسه کرد که شگفتیهای مطلق را در پدیدهای محسوس به نمایش میگذارد؛ بااینحال محاسبات فیزیکدانان نظریه ریسمان، تعداد حدود ۱۰ به توان ۱۰۰ جهان موازی را محتمل میداند؛ یعنی چند ده میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد عالم!
در مدل چندجهانی (برخی آن را «بسگیتی» ترجمه کردهاند)، با برداشتی از بینهایت عالم از احتمالها شروع میکنیم که به زبان فیزیکدانان، همان مجموع همه انرژیها و موقعیتهای شناختهشده تحت عنوان «هملیتونین سراسری» است و سپس، روی هر چیزی که توجهمان را جلب کند، تمرکز میکنیم. بدین ترتیب احتمالهای نامتناهی را درون زیرسیستمهای همیلتونی مشخصتر و بهمراتب مدیریتپذیرتر، محدود میکنیم.
ذرهبین فریبندهحال این سؤال مطرح میشود که این تمرکز یا بزرگنمایی، درعینحالی که میتواند ادراکی از نامتناهی در اختیارمان قرار دهد، آیا میتواند مانع مشاهده چشمانداز کلی شود؟ آیا این کار، رویکرد کوتهفکرانهای نیست که از آشنایی ما با برخی از اشیاء ریزمقیاس (میکروسکوپی) برآمده باشد؟
بهبیاندیگر، میتوان اینطور توضیح داد که در آزمایش گربه شرودینگر، ما بهراحتی میپرسیم که آیا گربه در داخل جعبه، زنده است یا مرده؛ اما هرگز در نظر نمیگیریم که آیا بوی نامطبوعی از جعبه منتشر میشود یا اینکه میز زیر جعبه، گرم است یا سرد.
پژوهشگران در تلاش برای تعیین اینکه آیا تمایل ما به حفظ تمرکز بر آنچه در داخل جعبه است، اهمیتی دارد یا نه؛ الگوریتمی را توسعه دادند تا بررسی کنند که آیا ممکن است برخی از احتمالات کوانتومی موسوم به «حالتهای اشارهگر»، کمی سرسختانهتر از دیگر احتمالها تنظیم شوند و درنتیجه سبب شوند که برخی از ویژگیهای حیاتی با احتمال پایینتری درهم تنیده شوند.
اگر چنین باشد، جعبه توصیفکننده گربه شرودینگر تا حدی ناقص است مگر آنکه ما فهرست طولانی عواملی را در نظر بگیریم که بالقوه در سراسر کیهان پراکندهاند.
ارسلان عادل، فیزیکدان UCD در توضیح این ایده میگوید: «برای مثال شما میتوانید بخشی از زمین و کهکشان آندرومدا را در یک زیرسیستم داشته باشید و این زیرسیستم، کاملاً درست است». در تئوری، هیچ محدودیتی برای تعریف زیرسیستمها وجود ندارد و فهرست طولانی از حالتهای دور و نزدیک را میتوان در نظر گرفت که هرکدام، واقعیت را با اندکی تغییر پدید میآورند.
پژوهشگران با اتخاذ رویکرد جدید در نظریه چندجهانی (جهانهای متعدد) اِوِرِت، به پاسخی رسیدهاند که آن را تفسیر «جهانهای بسیار فراوانتر» نامیدهاند. تفسیر جدید، مجموعهای بیشمار از احتمالها را در نظر میگیرد و آن را در بازه بینهایتی از واقعیتها ضرب میکند که در شرایط معمولی آنها را در نظر نمیگیریم.
روش نوین هم با شباهت زیادی به تفسیر اصلی، بیش از آنکه درباره رفتار عالم توضیحی ارائه دهد، به تلاش ما برای مطالعه گامبهگام آن در هر لحظه اشاره دارد.
پژوهشگران امیدوارند که این الگوریتم بتواند در توسعه راههای بهتر برای کاوش سیستمهای کوانتومی مانند الگوریتمهای داخل کامپیوتر، کاربرد داشته باشد.